ای کاش میان این همه ستاره تو مرا هم
می دیدی ام که جز برای تو سوسو نمیزنم
این حرفهای عاشقانه را که مخاطبش تویی
میفهمیدی که برای این و آن و او نمیزنم
یک دریای طوفانی و این قایق چوبی و من
که جز بشوق رسیدن به تو پارو نمیزنم
من آدم سر به راهی بودم و تو با عشقت
کاری کرده ای که با دیوانه ها مو نمیزنم
زانو زده ام روبه روی تو و عشق تو آری
آنهم منی که جز در مقابل خدا زانو نمیزنم
گذاشته ام این تیغ را روی رگ دستم و تو
تنها یک دوستت دارم ساده بگو نمیزنم

فرهاد