برای مرغی که در قفس است چه بهتر
که بگویند از حال و هوای پرواز کمتر
از آنروزکه بی تو در قفسم کردند فهمیدم
اینرا که پرنده بی جفت میخواند آواز کمتر
دلم برای تو تنگ شده است بقدر مویی
صادقانه بگویم..! از همین هم باز کمتر
یا به دیدنم بیا و یا این که اگر نمی آیی
جان عزیزت مرا بیاد خودت بینداز کمتر
پائیز زودتر از آنچه که فکر میکنی میرسید
گلم..بیا و برای منه پروانه بکن ناز کمتر
بگذار همه بدانند که من عاشق توام بگذار
حالا که قرار است بمیرم.. یک راز کمتر
برای تو بمیرم یا در آغوش تو فرقی نمیکند
یک پایان زیبا نمیکند از زیبایی آغاز کمتر

.....

کرده ای در قفسم گاه بیا دانه بینداز و برو
نیم نگاهی به من عاشق دیوانه بینداز و برو
اگر این گوشه من از هجر تو مردم نخوری
غم من را ببرم کنج یک ویرانه بینداز و برو

فرهاد