بجز این سه نیست راهی در این جهان
یا بره می‌باید بود... یا گرگ... یا شبان
اگر انسانی بذات دریغا تو همان بره ای
که یا شبان میدردت یا گرگ بی گمان
چون طعمه بنگرد قوی،ضعیف را و یا
چون طعمه ای که مینگرد ماهیگیر به آن
وقتی نه شبان زبان تُرا بفهمد و نه گرگ
آنجاست که چو بره ای گشته ای بی زبان
نگو که بی گدار به آب زده ام هان تویی
که بی گدار به آب زده است این زمان
برخیز که ز جور شبان و گرگ برهانیم
تا ماندست هنور نام و نشانی از گله‌‌مان
زبان مرا که گرگها و شبان ها نفهمیدند
اما تو اگر می فهمی..!درود بر تو بره جان
ساده نوشتم آنقدر این غزل را که نیست
نیازی که بگویم ترا دوباره از اول بخوان

فرهاد